ویتامین D و ترفند جدید طب غربی
هنگامی که نفوذ انگلیسیها به بهانه اجرای قرار داد با شرکت نفت ایران از جنوب کشور وارد گردید علاوه بر چپاول نفت ایران برای هدفهای استعماری خود نیز برنامههای گستردهای را به اجرا گذاشتند. تغییر سبک زندگی از طریق ترویج فساد جنسی، اکران فیلمهای سینمایی که آن موقع به فیلمهای وسترن مشهور بود. ایجاد فاحشه خانههای رسمی ابتدا در شهرهای جنوب و بتدریج در شهرهای مرکزی و تهران، فروش کالاهای غربی در ایران و ترویج و اشاعه شدید فرهنگ بیدینی و بیبند و باری و تحقیر حوزههای علمی و غیره از جمله فعالیتهای استعمارگر پیر بریتانیا در ایران بود.
استعمارگران در بدو ورود متوجه طب سنتی ایران شدند که سابقۀ چند هزار ساله داشت و با زندگی مردم کاملاً آمیخته بود. آنها جنگ نرم و بسیار گستردهای را علیه طب ایرانی آغاز کردند. ورود پرستاران و پزشکان انگلیسی به ایران و ترسیم یک چهرۀ مهربان و دوستار سلامت مردم برای نفوذ این استعمارگر پیر بسیار مناسب بود چهرههایی که در ذهن انسان فرشتگانی را تداعی میکردند که برای نجات مردم از بیماریها نازل شده بودند.
یکی از عناوین مهمی که در میان مردم شایع کردند مبارزه با عفونتها و بیماریهای عفونی و انگلها و انواع سرماخوردگیها و امثال آن بود.
اوّلین اقدام آنان مبارزه با افرادی بود که مشغول به کار ختنه کردن بچهها بودند. سپس با قاطعیت علمی استفاده از داروهای گیاهی بخصوص ترنجبین و شیرخشت را که در میان ایرانیان بسیار مورد توجه بود را غیر علمی اعلام کردند. آنان هم زمان داروهای جایگزین مانند پنیسیلین و انواع آنتیبیوتیکهای ساخت آن دوران را وارد کردند و به میزان قابل توجهی به فروش رساندند. آنقدر این داروها عوارض منفی از خود نشان دادند که هر از گاهی داروها توسط پزشکان انگلیسی تغییر پیدا میکرد. شاید پیرمردها و پیرزنها یادشان باشد که چگونه تعدادی از افراد با تزریق پنیسیلین های آن زمان دچار تشنجهای شدید میشدند، یا با مصرف آسپرینهای آن زمان دچار خونریزیهای شدید معده میشدند. البته این داروها باید روی مردم ایران آزمایش میشد که بتدریج عوارض شدید آن گرفته میشد.
تدریج بیمارستانهای خارجی شروع به انجام اعمال جراحی کردند و آنقدر در تبلیغ علم جراحی کوشیدند که امروز برخی از مردم پزشکان جراح را با منجیان بشریت یکسان میدانند. در یک دورۀ زمانی آپاندیس مردم بدون هیچ مشکلی قبل از آن که بیماری آپاندیسیت بوجود آید توسط جراحان خارج میشد و خیلی از مردم داوطلبانه کیسۀ آپاندیس خود را جراحی میکردند. همینطور داوطلبانه قبل از هر بیماری لوزهها را در میآورند و حالا هم کیسه صفرا و رحم را در میآورند.
در کنار این تبلیغات انواع شیرخشکها، سوسیس و کالباس، الویه، ماکارونی، اسپاگتی و انواع غذاهای نوزاد وارد بازار ایران شد. مردم ایران بطور سنتی بچههای خود را با غذاهای سنتی از جمله سبزیجات، حبوبات، گندم، جو، شیر گاو و گوسفند و فرآوردههای لبنی سنتی تغذیه میکردند. تنها مشکل مردم عدم رسیدگی دولت طاغوت به آب آشامیدنی مردم بود که گاه در اثر عدم رعایت بهداشت بیماریهای عفونی ایجاد میکرد. آن هم اگر یک حکیم حاذق طب ایرانی حضور داشت درمان میشدند. امّا همین مسائل باعث بهانه جوییهای انگلیسیها شد و انواع داروهای آنتیبیوتیکی خود را به مردم دیکته کردند. مثلاً بیماریهای انگلی در میان مردم روستاها شایع بود که همین امر بهانههای علمی به دست خارجیها میداد. معلوم است که اجباری کردن گرفتن ناخنها در مدارس، تبلیغات وسیع در مورد شستن سبزیها و میوهها و غیره وجهه بسیار خوبی از استعمارگران در اذهان مردم ایجاد میکرد. اما در پشت پرده این مهربانیها اهداف شومی وجود داشت. با این تبلیغات انواع داروهای ضد عفونی کننده مواد غذایی وارد بازار ایران شد و زمینه را برای تولید مواد غذایی صنعتی آماده کرد. اگر تا آن موقع رولهای بزرگ سوسیس و کالباس از خارج وارد میشد، بتدریج تکنولوژی ساخت آن نیز وارد گردید. تنها مقاومتی که از سوی مردم صورت گرفت مقابله با خوردن سوسیس کالباسهایی بود که در آنها از گوشت خوک استفاده میشد. در کنار سوسیس کالباس مصرف ساندویچها رایج گردید و به طور طبیعی مصرف نوشابهها نیز رواج پیدا کرد. تصور کنید در هوای گرم و داغ جنوب چه چیزی بهتر از نوشابههای گازدار با یخ اشتیاق مردم را به نوشیدن و رفع عطشی که در مناطق جنوب به انسان دست میدهد بر میانگیزد؟ نوشابهها آنقدر خوشمزه بودند که جای آب هویج خنک را که بومی مردم جنوب و خوزستان بود اشغال کرد.
کنسروها و کمپوتها نیز جای خود را باز کردند و میوههای تازه بتدریج در مقابل آنها عقب نشینی کردند. هر کس که به عیادت یک مریض میرفت حتماً چند عدد کمپوت برای هدیه همراه خود میبرد.
نانهای خانگی با سبوس نیز از سفرههای مردم به کنار رفت و ابتدا نانهای نانواییها و بعد نانهای صنعتی جای خود را باز کرد. هم اکنون نیز تلاش میشود تا نانهای صنعتی جای نانهای سنتی را که کمکم از دیدهها محو میشوند بگیرند. همانطور که جویدن سقز جای خود را به آدامس داد، خوردن نوشمکها، دوغهای صنعتی، دلسترها، رانیها، آب میوههای بسته بندی و غیره نیز جای مواد طبیعی را اشغال کردند. مثلاً آن روزها انجیر و آلوی بخارای خیس شده، باقالا، لبو، نخود پخته، سیراب و شیردان و جگر سفید گوسفند در هر کوی و برزن به مردم فروخته میشد، اما به بهانه این که ممکن است میکروب داشته و بهداشتی نباشد انواع مواد غذایی بسته بندی مانند بیسکویتها، کیکهای صنعتی، شیرینیجات خارجی قنادیها، شیر کاکائو و فست فودها و دیگر مواد غذایی فرآوری شده به مردم ارائه میشود.
بگذریم، در آن روزها انگلیسیها با نقشهای حساب شده فرهنگ تغذیه خود را به مردم ایران دیکته کردند. حالا به سیر تحول داروها در زمینه ویتامینها توجه کنید:
کشف ویتامینها از سوی پزشکی غربی باعث نفوذ شدید فرهنگ پزشکی غرب در ایران شد. آنها مواد غذایی را به چند دسته تقسیم کردند که یکی از آنها ویتامینها بوده و آن را در کتب درسی دانش آموزان نیز گنجاندند. ساخت ویتامینها آغاز گردید، ابتدا تمامی این داروها از خارج از کشور وارد میشد و سود سرشاری را عاید کمپانیهای دارویی غرب می نمود.
کپسول کبد ماهی، کپسول ویتامین A، قرصهای جوشان و غیر جوشان ویتامین C از جمله داروهای تقویتی بود. آنقدر وارد بازار ایران شد که حتی بچهها نیز در خانهها بصورت سر خود از این ویتامینها استفاده میکردند. بتدریج ویتامینهای دیگر نیز کشف و تولید و وارد بازار ایران گردید تبلیغات آنقدر شدید بود که هر کس یک کپسول ویتامین A یا روغن کبد ماهی را میدید بدون صرف وقت آن را در دهان گذاشته و میبلعید. هر روز در خانهها حتی به عنوان تفریح قرصهای ویتامین C جوشان مصرف میشد. این کار به یک وسیلۀ تفریح در میان کودکان رایج شده بود. فصل سرما که میشد به بهانه مبارزه با سرماخوردگی مصرف این قرصها به شدت افزایش مییافت و کسی به عوارض منفی آنها فکر نمیکرد. در کنار آن مردم قرصها و کپسولهای آنتیبیوتیک زیاد مصرف میکردند. آن موقع به این داروها چرک خشک کن میگفتند.
بعد اهمیت مواد معدنی را باب کردند. تکیه بر روی آهن مد روز شد، گفتند آهن عنصر مهمی است که خون از آن ساخته میشود و شروع به تبلیغات در مورد آن کردند. همزمان ویتامین K نیز وارد تبلیغات پزشکی گردید و داروهای آن وارد بازار گردید. کلسیم هم در زمانی نه چندان دورتر مطرح گردید. آنقدر از کلسیم سخن گفتند که حتی افراد بیسواد هم اسم آن را یاد گرفتند. بعد کمبود فلز روی و عواقب آن در بدن انسان مورد تبلیغ قرار گرفت و میلیاردها دلار قرصهای آهن و روی از آمریکا و اروپا وارد بازار ایران شد و به فروش رسید.
ویتامین B هم که انواع و اقسام دارد نوبت بعدی بوقهای تبلیغاتی استعمارگران پزشکی بود. آن را هم ساختند و مردم هم داوطلبانه و گروه گروه به مصرف آنها روی آورند.
ویتامین E هم شامل همین سرگذشتها شد که گفتیم. در تجویزات بسیاری از پزشکان به خصوص در مورد بیماریهای زنان چه در پیشگیری و چه در درمان مورد استفاده قرار گرفت و باب شد. حتی برای تومورهای سینه خانمها نیز تجویز این ویتامین مورد تأکید قرار گرفت. این مطالب که در مورد ویتامینها گفتیم مثال مشت نمونه خروار است. اگر بخواهیم در مورد داروهای دیگر که وارد بازار شدند و بعد منسوخ گردیدند یا به فراموشی سپرده شدند بنویسیم مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد.
ویتامین D نیز اخیراً مدتی است در رأس اخبار پزشکی و در اغلب نسخههای پزشکان قرار گرفته است. تغذیه بومی مردم ما بدون آن که ویتامینها مطرح شود کاملاً بدنهای نیرومندتر از نسل فعلی را تأمین میکرد. تغذیهای سالم و طبیعی و دور از دستان علم زدگان اروپایی با طول عمر بالا و عمر با عزّت نسلهای قبلی ما را اداره مینمود. کیست که منکر عمرهای طولانی در اکثر مردم در زمانهای قبل باشد؟ مرگ و میرها اغلب در اثر جنگها و حوادث و بیماریهای ناشی از برخی مرضهای مسری رخ میداد اما اگر کسی از بهداشت محیطی سالم برخوردار بود عمری طولانی داشت.
ما بارها تفاوت دیدگاه طب پایه را با طب مدرن غربی مطرح کردهایم و گفتیم علت اصلی کمبود مواد معدنی یا ویتامینها و دیگر مواد مورد نیاز بدن سوءمزاج دستگاههای داخلی بدن است. با دیدگاه طب پایه که همان طب سنتی ایرانی اسلامی است اگر مزاج انسان در حالت اعتدال باشد غذاهای طبیعی بخوبی بدن را تأمین میکنند. سیستم سوخت و ساز بدن براساس خلقت خود بخوبی میتواند نیاز بدن را به مواد معدنی و حیوانی و نباتی شناسایی کند. میزان جذب پروتئینها، مواد معدنی مانند کلسیم و پتاسیم و روی و آهن و ید و غیره در بدن سالم دارای مزاج معتدل به اندازه کافی برداشت میشود. میزان جذب ویتامینها در بدن بستگی به همین موضوع دارد. بر اساس دکترین طب ایرانی وقتی بدن دارای مزاج متعادل است کبد و مغز و دستگاه گوارش و دستگاه تناسلی بخوبی کار خود را انجام میدهند و غذا را به وجهی نیکو هضم و مواد غذایی را تجزیه کرده و سهم هر کدام از بافتها را از آن برداشت خواهند کرد.
طب پایه معتقد است مزاج محیط زیست نیز باید بصورت طبیعی حفظ شود تا مزاج بدن انسان با مزاج طبیعت پیرامون خویش ارتباط برقرار کند و با هم منطبق گردند. وقتی مزاجها رعایت نشد مواد لازم برای بدن بطور نامتوازن جذب میشود. مثلاً کلسیم در بدن کاهش مییابد، یا ویتامینها بخوبی جذب نمیشوند. این عدم جذبها اصولاً بخاطر عدم تعادل مزاجی است که بر دستگاههای رئیسه بدن مانند معده و کبد عارض میگردد. حال اگر بخواهیم با تزریق مثلاً ویتامین D کمبود آن را در بدن جبران کنیم ولو اینکه بصورت موقت کمبود برطرف شود اما از اصل بیماری غفلت میشود چرا که یک حالت عدم تعادل که طب سنتی به آن سوءمزاج میگوید و مقدمه بیماریهای خطرناک است در بدن حادث شده و طب غربی چون نمیتواند آن را درمان کند به درمان ظاهری و موقت روی میآورد.
اکثر بیماریهای متابولیسمی(سوخت و ساز) از همین جا ناشی میشوند. بیماری دیابت، فشارخون، چربی خون، کبد چرب، نارساییهای کلیوی، بیماریهای دستگاه گوارش، بیماریهای پوستی، بیماریهای ژنتیکی، بیماریهای روحی، لوپوس، سرطانها و دهها مورد دیگر با این نظریه در طب سنتی تبیین میگردند.
با این حساب طب غربی بیشتر به معلول میپردازد و اغلب علتها را رها میکند. این ضایعات و اشتباهات پزشکی است، حال اگر تعمد استعمارگرانه و استفاده ابزاری از طب را توسط غربیها به این مهم اضافه کنیم بیشتر به عمق فاجعه پی خواهیم برد.
طرح دورهای مسائل جدید از جمله ویتامینD از جمله برنامههای حساب شده غرب برای حفظ تسلط خود بر جوامع بشری است. اگر مردم با دقت بیشتری به این تبلبغات به ظاهر علمی بنگرند متوجه میشوند که دائماً مسائل پزشکی جدیدی تحت عنوان محققین گفتهاند یا کشف کردهاند در رسانهها خبر ساز شده و پس از چندی تغییر مییابد و سوژه جدیدی جای آن را میگیرد. حال باید صبر کنیم ببینیم بجای ویتامینD چه سوژه جدیدی را برای تحمیل به افکار مردم از طریق سیستم پزشکی طراحی خواهد شد.
به هر حال مصرف ویتامین D مشکلی را حل نمیکند. ادعاهای پزشکی غربی نیز در مورد استفاده از آفتاب مستقیم روی پوست بدن و عوارضی که میگویند نور خورشید باعث سرطان پوست میشود نیز تناقضهای زیادی در اذهان مردم ایجاد میکند. اگر آفتاب روی مردم ایران ایجاد سرطان میکرد بنابراین تمام کشاورزان ایرانی باید دچار سرطان میشدند. واقعیت این است که شرایط اقلیمی و شرایط فیزیولوژی بدن ما با اروپاییها بسیار متفاوت است. برهنه شدن زنان و مردان اروپایی و امریکایی در مقابل آفتاب با آن پوستهای سفید و سوداوی حساس برای برنزه شدن کار دست بسیاری از مردم غرب داد و آمار سرطان پوست در آنان بالا رفت. اما این آمارهای متناقض مردم ما را در مورد استفاده از نور آفتاب برای تولید ویتامین D دچار بیم و هراس میکند. ما معتقدیم استفاده از نور آفتاب به میزان کم در روز اشکالی ندارد. اما باید توجه داشت که اصل کمبود این ویتامین در بدن همانطور که گفته شد سوء مزاج و اختلال در سیستم مزاجی یا همان اختلال در متابولیسم است و درمان آن پاکسازی بدن و خون و اصلاح سبک تغذیه میباشد.