ضرورت آموختن طب سنتی
همیشه در گردش روزانه به مناسبات اجتماعی نیازها و کمبودهایی بوجود میآید که باید توسط افرادی احساس شود. معمولاً افرادی بطور خود جوش به نیازها و کمبودها واقف شده و مسئولیتهای اجتماعی خود را شناخته و به تکلیف خود در برابر آنها پی می برند؛ افرادی هم بی تفاوت از کنار این موضوعات می گذرند. اکنون ضرورتهای جامعه در مورد سلامتی مردم این احساس و نیاز را در ما بوجود آورده است. طبی که در جامعه ما و بسیاری از جوامع پزشکی حاکم است ادعاهایی می کرد مبنی بر این که ما می توانیم پاسخگوی نیازهای بهداشتی و درمانی مردم باشیم. افرادی که در سمتها و مناصب بالای پزشکی کشورهایی مثل ما بودند همه را امیدوار کردند که علوم پزشکی غربی در حال پیشرفت است. یکی از وزرای قبلی وزارت بهداشت و درمان در سخنرانی خود چنین اظهار نمود که:
«ما تصور میکردیم با ورود علم پزشکی از اروپا و کشورهای پیشرفته دیگر روز به روز بیماریها کمتر شده و از دردهای مردم کاسته خواهد شد در حالی که اتفاقی برعکس این افتاده یعنی تعداد بیماریها بیشتر شده است.»
اکنون از هر دو نفر حداقل یک نفر بیمار است، در حالی که در یک فامیل پرجمعیت قدیمی شاید دو نفر بیمار یافت نمی شد. افزایش روز افزون سرطانها و بیماریهای صعب العلاج مردم را زمینگیر کرده، بسیاری از جوانان که اکنون باید در خدمت جامعه باشند درگیر سرطانها و بیماریهایی که رو به افزایش است شده و جان خود را از دست میدهند.
قبلاً بیماریهای عفونی مانند حصبه، وبا، طاعون و بیماریهای واگیردار دیگر روستاها یا شهرها را درگیر و مورد هجوم قرار می داد و مردم را درو میکرد ولی مردم با برخورداری از هوای پاک و غذای سالم زندگی بهتری داشتند. کشاورزی یا فعالیتهای بسیاری که انجام می دادند حکم همان ورزشی را داشت که بدنشان به آن نیازمند بود. علمایی که اطلاعات علمی کافی داشتند تحت عنوان حکیم به وضعیت بهداشت و سلامت مردم رسیدگی می کردند. ولی مقایسه وضع بهداشتی و درمانی ما با نسل قبلی روند رو به پیشرفتی را نشان نمی دهد. کیفیت تغذیه مردم ما نسبت به نسل قبل به مراتب بدتر شده چون بر پایه هیچ گونه اصول علمی نیست. داروهای پزشکی هم به این قضیه کمک کرده و بیماریها را رو به افزایش نهاده است.
افرادی که در زمینه های اصلاح مشکلات بهداشتی جامعه قدم بر می دارند در حقیقت وارد یک جهاد بزرگ می شوند. این جهادی است که از لحاظ دینی و اعتقادی از سوی افرادی که هوای سر افرازی و پیشرفت دارند مطرح شده و پرچم آن برافراشته می شود؛ افرادی که نسبت به مردم خودشان دلسوزتر هستند و نمی توانند در مقابل دردها و آلام مردم ساکت بنشینند. ما این جهاد را شروع کردیم و امیدواریم بتوانیم به کمک شما ادامه دهیم.
طب سنتی و نام گذاری آن
آموختن طب سنتی چه ضرورتی دارد؟ چگونه ما طب سنتی و مناسبتهای آن را که مربوط به زمانهای قبل بوده با شرایط زندگی جدید گره بزنیم و از آن نتیجه بگیریم؟ کلمه طب سنتی نارسا است برای آن چیزی که می خواهیم مطرح کنیم. در مورد نام گذاری ما دچار مشکل هستیم، شاید بتوانیم این را به بحث بگذاریم که چه اسمی بر طب سنتی بگذاریم! گروههای مختلف هر کدام یک اسمی روی آن گذاشتهاند مانند: طب پایه، طب ایرانی، طب اسلامی و طبالحکمه و یا هر چیز دیگر و کلمهای که بتواند مشترک باشد بین اهدافی که مورد نظر این طب است.
طب ما از این نظر سنتی است که بر پایه های بسیار محکم دانشمندان قدیم استوار بوده است. طب ایرانی بر اساس نظریات جامعه شناسان و مورخین و کسانی که در رابطه با تاریخ علوم پزشکی ایران بررسیهای چشمگیر و زیبایی به عمل آوردند مطرح است. برخی می گویند طب از ایران به یونان رفته و افرادی مثل بقراط و جالینوس و امثال آنها این طب را رشد دادند و چیزهایی بر آن افزودند و با تجربیات خودشان آن را بارور کردند. چون افرادی بسیار صالح و سالم بودند به هدفشان که واقعاً خدمت به مردم بود رسیدند و آثارشان در تاریخ ماند و به دست علمای بعدی رسید و با ورود طب اسلامی تقویت شد. احادیثی که پیامبران به خصوص پیامبر اکرم(ص) در مورد طب بطور متواتر در قالبی بسیار زیبا و حکمت آمیز فرمودند اساس و پایۀ خیلی از علوم پزشکی شده و ائمه اطهار(ع) آن را بسط و گسترش داده و در درمان بیماریها آنها را مورد استفاده قرار دادند.
تفاوت طب ایرانی و طب اسلامی
البته این که طب ایرانی همان طب اسلامی است از یک زاویه صحیح است چراکه بسیاری از راهنمائیهای پیشوایان دینی ما دست مایه تلاش دانشمندان ایرانی بوده است ولی باز طب اسلامی از جنبه هایی با طب ایرانی و سنتی متفاوت است همینطور وجوه افتراقی شدیدی با طبهای غربی و شرقی دیگر دارد.
نوعاً برداشت صحیح از احادیث اسلامی نیاز به دانش مذهبی دارد چراکه کلمات پیامبر و اولیاء پس از ایشان کلی و حکمت آمیز بوده و نیاز به تفسیر و تعریف دارد؛ فقدان وجود ائمه اطهار(ع) برای ما شیعیان ناراحت کننده است. طب اسلامی بر اساس فرامین آنان شکل گرفته و احادیث طبی در پیشگیری و علاج نشان می دهد حمایت جدّی از علم طب به عمل آورده اند. برای روشنتر شدن روش خاص طب اسلامی به حدیث زیر توجه نمائید:
امام صادق(ع) می فرمایند: که شب هنگام تر تیزک نخورید زیرا رگ جذام را به حرکت وا میدارد و به بینی او حمله میکند؟ در حدیثی دیگر پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: رگهایی هستند که فقط شبها غذا می گیرند و در روز غذا نمی خواهند. اگر شما اصلاً شام نخورید آن رگها به شما نفرین می کنند! حدیث دیگری از پیامبراکرم(ص) میفرمایند: «بواسیر امان است از مالیخولیا، جنون، سرطانها، بیماریهای پوستی، خوره و جذام.» این احادیث طبی را چگونه توجیه کنیم؟!
با معیارهای علمی که اصلاً نمی شود این کلمات را توجیه کرد ولی با همان اصطلاحات؛ با توجه به اعتقادی که به صداقت انبیاء داریم میپذیریم.
یعنی خون بواسیر باید از بدن خارج شود. بدن بوسیله کبد بواسیر را ایجاد می کند که بیماریهای دیگر ایجاد نشود. بدن خود تفکری دارد که از یک بیماری برای از بین بردن بیماریهای خطرناکتر استفاده میکند؛ با دقت بیشتر از فرمایش پیامبراکرم(ص) استنباط میکنیم مبنی بر اینکه نباید با هر دارویی و هر عمل جراحی راه خروج خون بواسیر را بست؛ مگر آن که خون شفاف بوده و موجب کم خونی گردد. خون بواسیر که بسیار آلوده است منشأ دهها بیماری است، پس آن را قطع نمی کنیم بلکه ریشه بیماری را از کبد دنبال و آن را بطور ریشه ای درمان می کنیم.
طبیعی یا گیاهی؟!
تاریخچۀ طب ایرانی را هر چه بنگریم می بینیم افرادی که این طب را پایه گذاری کردند، بر طبیعت و هرچه در آن است تکیه کردند. پس توجه کنید منظور ما از طبیعت فقط گیاه نیست، بلکه یکی از شعبه های طب قدیم گیاه درمانی است.
افرادی که گیاه درمانی را در جامعه مطرح و سعی می کنند با معیارهای طب کلاسیک آن را تحت تجزیه و تحلیل قرار دهند سخت در اشتباهند. طب پایه براساس هر روش صحیحی که بتواند به درمان بدون عوارض شیمیایی کمک کند، شکل می گیرد. یعنی تنگ نظری ندارد؛ مثلاً در شما قدرت تمرکز در اثر ریاضتها بوجود می آید و وقتی قدرت تمرکز زیاد شد میتوانید انرژی درمانی را تجربه کنید. کسی که بتواند قدرت تمرکزش را افزایش دهد انرژی درمانی برایش قابل اجراء خواهد بود و این یکی از شاخه های مطرح طب سنتی است.